۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

در دام نیروهای امنیتی و اطلاعاتی فعال در بالاترین نیافتید.

با شروع خرداد فعالیتهای مشکوک در سایت بالاترین افزایش چشمگیری یافته است و عده با نقاب فحش به خمینی و یا انقلاب اسلامی اقدامات مشکوکی را درسایت بالاترین آغاز نموده اند.
نکته جالب اینکه این عده با زیرکی کامل خود را در پشت افرادی دلسوز ولی منتقد و یا حتی مخالف با جنبش سبز مخفی می نمایند. و با بیان الفاظی که میتواند باعث تهیج دوستان مخالف رژیم شود سعی دارند خود را مخالف سر سخت حکومت نشان دهند. این عده که من این گروه را از زبده ترین کماندوهای فضای مجازی میدانم موجوداتی پیچیده و عجیبی هستند که گاهی با بررسی رفتار و گفتار شناسی این گروه به دشواری میتوان افکار و نظراتشان را تشخیص داد مدت دو هفته می باشد که بر روی تعداد از این افراد در سایت بالاترین مشغول کار هستم. و اگر بخواهم آنها را به چیزی تشبیه کنم تنها می توانم از باربا ها در کارتون بارباپاپا اسم بیاورم. این موجودات به راحتی قابلیت این را دارند که خود را جزو هر گروه و دسته ای نشان دهند و نکته جالب اینکه اغلب خوانندگان کامنتهایشان، نیز فریب می خورند اما با تمام این تفاسیر یک شاخصه اساسی همه این افراد دارند و آن اینکه هیچگاه در هیچ کامنتی خط قرمزهای خود را نشکسته اند. و این خط قرمز هر چه به مرکز حاکمیت و شخص رهبری نزدیکتر می شویم پر رنگتر می شود. البته یک نکته را باید یادآور شوم که این موجودات پیچیده و عجیب که آخرین دست آورد سیستم جنگ سایبری رژیم است، توان شکستن هر گونه خط قرمز را دارد. اما به شرط آنکه در شرایط بحرانی قرار گیرند.
هدف تعریف شده این گروه در حال حاضر حمله به جنبش سبز و لینکهای ارسالی در مورد سالگرد جنبش سبز می باشد. و حتی زیر سوال بردن سکوت جنبش سبز و حتی از اینکه چرا جنبش سبز حرکات رادیکال در پیش نمیگیرد در مقابل حکومت ناراحت و ناراضی خود را نشان میدهند.
از دوستان مخالف و منتقد جنبش سبز اما دلسوز که تفکراتشان با تفکرات جنبش سبز در تضاد است خواهشمندم که در دام این افراد نیافتده و در وحله اول تا لازم نشده زیر لینکهایی که مربوط به مسایل جنبش سبز است منفی ندهند، و یا کامنتهای تند نگذارند. البته این به بدان معنا نیست که قصد این را داشته باشم تا در بیان مخالفتها و انتقادات این دوستان خللی وارد شود. اما مراقب باشید تا از شما به عنوان سربازان پیاده رژیم استفاده نشود. 

جنبش سبز خواهان اصلاح اصلاحات یا اصلاح وضع موجود؟

بعد از حوادث خرداد 88 فضای سیاسی کشور تغییر نمود و تمام معادلات سیاسی کشور و حتی منطقه از نو بازنویسی شد. باراک اوباما بعد از اتفاقاتی که در مصر و تونس افتاد گفت: اتفاقی که در خیابانهای مصر و تونس به اسم بهار عربی می افتاد از میدان آزادی در تهران آغاز شد.
نکته جالب اینکه عده ای هنوز باور ندارند که جنبش سبز حتی وجود خارجی دارد و گاهی حتی منکر وجود چنین جنبشی می شوند و جالبتر آنکه این عده در بین اپوزوسیون هستند.
حال یک سوال پیش می آید که واقعا چرا هنوز در بین اپوزسیون همچین نظراتی هست و حتی وخیمتر از آن در مورد تقلب هم در انتخابات شک دارند نمونه آخر آن جناب آقای قاضیان در برنامه روی خط چند شب پیش تقلب در انتخابات را تلویحا رد نمودند.
هر چه از تاریخ 22 خرداد 88 دورتر میشویم صحنه سیاسی کشور، چه حامیان حکومت و چه مخالفان شفافتر میگردد. اما چیزی که هنوز کسی در مورد آن حرفی به میان نیامده، ترس از تغییر است. حاکمیت از هر گونه تغییر در شرایط حاکمیتی خود نگران است و اپوزسیون نیز از هر گونه تغییری که زیر نظر خودش انجام نشود هراسناک است.
و تمام این ترس از یک سوال شروع می شود. که جنبش سبز خواهات اصلاح اصلاحات است یا اصلاح وضع موجود؟ و وقتی که این سوال بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد به یک جواب قاطع خواهیم رسید. و آن اینکه جنبش سبز متشکل از نظرات متفاوت اما در یک نقطه مشترک است. و آن این است که تغییر اصلاح طلبانه اما ریشه ای.
تغییر اصلاح طلبان اما ریشه استعاره از تغییر بنیان قدرت در قالب فضای اصلاحات و به نام اصلاحات و با ابزار اصلاحات اما نتیجه این به ظاهر اصلاح در یک پروسه کوتاه مدت و میان مدت تغییر کلییه متاسبات سیاسی و قوانین فعلی است. به عبارت دیگر با پنبه باید سر حکومت را برید. حال چقدر توان دارد و یا شدنی است آن خود مبحث دیگریست.
اینجاست که متوجه می شویم چرا گروهی در اپوزوسیون چندان میلی به جنبش سبز ندارند. و چرا شرایط فعلی را به تغییر با پنبه اصلاحات ترجیح میدهند. با یک نگاه میتوان ریزشی که تفکر جنبش سبز در میان اصلاح طلبان حکومتی و حتی اصولگرایان حکومتی به وجود آورد را دید. نمونه بارز آن رفتار موسوی و کروبی و تغییر نگاه مجتبی واحدی و محمد نوریزاد و مهدی خزعلی و بسیاری دیگر می باشد. همیشه یک چیز را فراموش نکنید جنبش سبز اصلاحات را اصولگرایانه  اصلاح کرد تا بازی قدرت را تغییر دهد. و اگر شخصی همچون خاتمی که آغازگر اصلاحات و اولین فرستنده تسلیت به خانواده هدی صابر بود. با یک رای باطله به میان میدان آمد. جنبش سبز به وی نیز رحم نکرد و او را آماج حملات خود قرار داد. 
جنبش سبز به هرانچه که حق زندگی را از وی بگیرد و او را درگیر یک انقلاب خونین یا جنگ نماید اجازه فعالیت نمی دهد و به همانگونه به هرآنچه که خواهان حفظ شرایط موجود باشد اکتفا نخواهد کرد. جنبش سبز هرگز از حرکت باز نخواهد ایستاد چون در بطن زندگی روزانه مردم جاریست گاهی در کنج خانه و گاهی در کف خیابان.

۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

موسوی، موسوی سکوت کنی خائنی!

هنوز یادم نرفته طنین فریاد مردم در خیابان که می گفتند: موسوی، موسوی سکوت کنی خائنی.
حالا سه سال گذشته و چه زود یادمان رفت که چه کسی سکوت کرد و چه کسی هنوز بر سر حرفش مانده. این رسم تاریخ است، مصدق را یادتان هست؟
روی سخن من با کسانی نیست که بیرون گود نشسته اند و سالهاست که از فضای ایران دور هستند. و فقط به چیزی جز سقوط کامل رژیم حال به هر صورت فکر نمی کنند. روی سخن من با کسانی نیست که عقده های 33 ساله خود را در نابودی کامل ایران جستجو می کنند آنهم به نام ایران دوستی، روی سخن من آن کس نیست که نمیداند اکثریت این مردم برایشان نوع حکومت مهم نیست، بلکه نتیجه و برآیند رفتار حکومت و تاثیر آن در زندگی روزمره شان مهم است.
آری روی سخن من با تویی است که در خیابان فریاد زدی، که موسوی اگر سکوت کنی خائنی. موسوی نه ایدآل من بود نه ایدآل خیلهای دیگر، موسوی نه می توانست و نه شاید هم میخواست که تغییری بنیادین در حاکمیت دهد. موسوی آنگونه که خود نیز گفته بود به چیز دیگری می اندیشید. اما آنچه که او به آن می اندیشید نتیجه اش همان خواسته من و شما و اکثر مردم ایران بود.
موسوی در طی یه دوره سی و چند ساله به یک بلوغ سیاسی رسیده بود او می داند که راه دمکراسی در ایران جاده درازی دارد. همانگونه که مصدق با نظام پادشاهی در اصول مخالفت نکرد. بلکه با دیکتاتوری و چپاول ثروت مردم مخالف بود. موسوی نیز با همان روش پا به میدان مبارزه نهاد.
روزی که موسوی گفت من یک اصولگرای اصلاحطلبم خیلی از ماها نفهمیدیم که موسوی دارد مهرهای شطرنج سیاستش را چگونه می چیند. و عده ای فریاد برآوردند که اصلاح طلبان چندان آش دهان سوزی نبود که تو از نوع اصولگرایش هم باشی. وقتی موسوی بعد از خاتمی اعلام کاندیداتوری نمود. خیلی ها ناراحت شدند. چون خاتمی را بهتر از موسوی می دانستند.
یادمان نرود گاهی چاره جز بازی در زمین حریف و مطابق قوانین حریف نداریم. پس اصل اول سیاست این است که اگر میخواهیم در بازی شرکت کنیم باید اصول حریف را بپذیریم. نه اینکه بگوییم من هم بازی، اما این بازی را قبول ندارم. متاسفانه عده ای هنوز هم بازی سیاست در ایران را با بازیهای دوران کودکی خود اشتباه می گیرند. و فکر می کنند که هرگاه یکجا به مذاقشان خوش نیامد باید قهر کنند و یا از اصل موجودیت همه چیز را زیر سوال ببرند.
آری موسوی سکوت نکرد و حالا عده ای می گویند. موسوی مهره حاکمیت بود و چه احماقانه و کودکانه نگاه می کنند برخی به صحنه سیاسی و اجتماعی کشور.
آری موسوی هنوز هم سکوت نکرده است. اما خیلی از ما مدعیان سکوت کردیم. خیلی از ماها که روزی فریاد زدیم موسوی، موسوی سکوت کنی خائنی.  

۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

جنبش سبز یعنی حاکمیت صندوق رای، یعنی انتخابات آزاد

اینروزها در فضای مجازی بحث در مورد جنبش سبز و حاشیه های آن بالا گرفته است در سایتهای اجتماعی گروه هایی تشکیل شده اند با رنگهایی تازه که معلوم نیست از کجا آمده اند و به کجا میروند، و اصلا آمدنشان بهر چیست؟
عده ای هنوز بحث می کنند که اصلا جنبش سبز هست یا نیست و یا کجاست. عده ای هم از سر دلسوزی جنبش را نقد میکنند. و بعضی عامدانه تخریب می کنند. اما چرا هیچکس به این سوال پاسخ نمی دهد که جنبش سبز چرا بوجود آمد؟ کجا بوجود آمد؟ و حرفش چه بود؟
عادت ندارم به حرف زیادی و بیهوده فقط فراموش نکنیم که جنبش سبز پای صندوق رای بوجود آمد. با شعار رای من کجاست. فراموش نکنیم که جنبش سبز نگفت حکومت ایران چه باید باشد گفت میتوان با آماده سازی یک بستر مناسب همه خواست ملت را از صندوق رای بیرون کشید. جنبش سبز نگفت موسوی حرف آخر را میزند یا رضا پهلوی و یا کروبی و سید علی خامنه ای. جنبش سبز گفت آنکه حرف آخر را میزند شخص نیست رای اکثریت ملت است. رایی که باید در یه پروسه سالم انتخاباتی از صندوقها بیرون کشیده شود.
جنبش سبز چه برانداز باشد چه برنداز نباشد. چه پادشاهی بخواهد و یا سلطنت مشروطه و چه جمهوری خواه باشد یا هر روش دیگر کشور داری را بپسندد یک چیز را شرط اصلی و اصول خود قرار داده انتخابات سالم و آزاد در بستری مناسب.
جنبش سبز زنده است و نخواهد مرد چون که جنبش سبز یعنی حاکمیت صندوق رای، یعنی انتخابات آزاد.